حتما تا کنون مقالات و یا مطالب بسیار زیادی را در خصوص اصول و فنون مذاکره خوانده اید. اینکه چطور در مذاکرات با دیگران باید امتیازات بیشتری کسب کنیم و یا چطور در یک مذاکره سخت بر طرف مقابل چیره شویم. حتما می دانید که ما هر روزه در حال انجام مذاکره هستیم. مذاکره با دوستان، خانواده، مشتریان، شرکای تجاری، مذاکرات عاطفی، سیاسی و یا اقتصادی. اما مذاکراتی که همیشه در پس ذهن همه ما وجود دارد مذاکره با خویشتن است. در این مقاله نگاهی دارم به نحوه تصمیم گیری و تصمیم سازی که برآیند مذاکره با خویش است.
در دروس اصول و فنون مذاکره اولین مطلبی که به دانشپذیران می آموزم این است که باید طرف مذاکره را به خوبی بشناسید. شناخت صحیح از طرف مقابل و جمع آوری اطلاعات بیشتر پیرامون مذاکره کننده مقابل می تواند شانس ما را برای پیروزی در مذاکره افزایش دهد. اما حال که قرار است با خود مذاکره کنیم در مورد این اصل باید چه تصمیمی بگیریم و چطور طرف مقابل را شناسایی کنیم؟
ضمیر ناخودآگاه، بله درست است هر زمانی که با خود سخن می گویید در واقع در حال انجام مذاکراتی با ضمیر ناخود آگاه خود هستید. گفتمانی که به صورت متناوب در جریان است و در بسیاری از مواقع رفتار و تصمیم های ما را شکل می دهد. اگر ما فردی هستیم که تصمیم درست را به صورت خود آگاه می دانیم و قصد رسیدن به اهداف خود را داریم مرحله بعدی قانع کردن ضمیر ناخودآگاه و همراه کردن آن است.
در این شرایط همراهی ضمیر خود آگاه و ناخودآگاه موجب هم افزایی و ایجاد انگیزه و قدرت شما در رسیدن به خواسته هایتان خواهد شد. اما مساله اینجاست که همیشه این همراهی وجود نداشته و در بسیاری از مواقع ضمیر ناخودآگاه شما سر ناسازگاری داشته و سعی در منصرف کردن شما دارد. حتما برایتان پیش آمده که تصمیم می گیرید مثلا در یک غروب زیبا برای قدم زدن به بیرون از منزل بروید و از هوای عالی لذت ببرید اما در این شرایط، ناخواسته ضمیر ناخودآگاه شما دلایلی برای منصرف کردنتان دارد. حال، اینکه شما برای قدم زدن اقدام میکنید و به بیرون از منزل می روید یا خیر؟ بستگی به این دارد که آیا در مذاکراتتان با ضمیر ناخودآگاه خود به پیروزی رسیده اید یا نه؟
این یک حقیقت اثبات شده است که بسیاری از افراد در پس زمینه ذهن خود به جای احساسات مثبت دارای احساسات منفی و یا خنثی و یا حداقل راحت طلبانه هستند. بنابراین در بسیاری از موقعیت ها ضمیر ناخودآگاه شما افکار و تصمیمات شما را به سمت عدم خروج از دایره امن سوق می دهد. اما باید بدانید همانطور که قبلا در بسیاری از مقالاتم ذکر کردم شما برای رسیدن به موفقیت های بزرگ نیاز دارید تا از محدوده امن و آسایش خود خارج شوید. اینجاست که گفتمان شما با ضمیر ناخود آگاهتان آغاز می شود. شما باید دلایل کافی و محکم برای ضمیر ناخودآگاهتان داشته باشید و بتوانید به او ثابت کنید که خروج از منطقه امن و انجام کار که غالبا سختی هایی به همراه دارد در نهایت به نفع نفس خودتان است. در مقابل افرادی با احساسات پیش فرض منفی افرادی هستند که دارای احساسات مثبت پیش فرض هستند چنین افرادی اصولا در مذاکره با خود می بایست شرایط و خطرات و ریسک ها را مرور و قوای منطقی خویش را بیدار کنند.
در اینجا به صورت تیتر وار چند توصیه برای مذاکره با خود ارایه می دهم.
- در زمانی که خشم، اندوه و یا شادی بسیار زیاد شما را احاطه کرده از تصمیم گیری و مذاکره با خود اجتناب کنید. فقط سعی کنید آرام باشید و در زمان مناسب تصمیم گیری کنید
- منافع قطعی حاصل از تصمیم را به صورت منطقی بررسی و در ضمیر خود مرور کنید.
- ذهنیات مثبت خود را مکتوب کنید.
- جستجو کنید و مشورت بگیرید. وقتی تعداد افرادی که تصمیم درست را تایید می کنند افزایش پیدا می کند ضمیر ناخودآگاهتان دست از لجاجت بر خواهد داشت.
- یادتان باشد زیاده روی نکنید. همین ضمیر ناخودآگاه و احساساتی مانند تردید و ترس قرنها باعث زنده ماندن نوع بشر شده. پس گاهی باید ریسک ها و احتمالات منفی که ضمیر ناخودآگاه بیان می کند را به خوبی گوش دهید. اما می توانید به جای انصراف از تصمیم راهکارهای پشتیبان و موثری برای عبور از بحران های احتمالی پیدا کنید و آنها را به ضمیر ناخودآگاه خود معرفی کنید.
- یاد بگیرید منطقی، شفاف و واضح با ضمیر ناخودآگاه خود مذاکره کنید. نگران نباشید این با دیوانگی فرق دارد.
وحید زارعی فروردین ۹۶
۶ دیدگاه. ارسال دیدگاه
عالی بود.خسته نباشید?????
بسیار عالی . مطلب متفاوتی بود جناب مهندس . البته فکر میکنم کنی خلاصه بود کاش موارد بیشتری رو ذکر میکردید
خیلی جالب بود . لطف کنید در مورد برندسازی و برندسازی رویداد هم مقاله بذارین … مرسی
گمان کنم مهمترین و مشکلترین نوع مذاکره همان مذاکره با خویشتن باشد . مرسی از راهنمایی های مفید
بسیار جالب بود
قبل از اینکه بتونیم کسی رو مجاب کنیم اول باید خودمون رو مجاب کنیم
قطعا ضمیر ناخودآگاه ما در طی سالها انباشته ای از نگرانیها و ترس ها و منفی نگریها شده ، دور کردن اونها کمی سخت و زمان بر هست اما نشدنی نیست، مقاله تون تلنگر بسیار خوبی بود، قسمت دومش رو حتما میخونم. سپاس