کارآفرینی لغتی نام آشنا در محافل امروز است. همه از مزایا و فرصت های کارآفرینی صحبت می کنند. داستانهای پیروزی و افتخار کارآفرینان در سطح جهانی و کشور بسیار اعجاب انگیز و مسحور کننده است. اما یادمان باشد تاریخ را فاتحان می نویسند. آیا هر فردی می تواند کارآفرین باشد؟ آیا تمام افرادی که ما از آنها به عنوان کارآفرین و یا حتی کارآفرین برتر نام می بریم به واقع کارآفرینند؟ علت شکست بسیاری از افرادی که وارد عرصه کارآفرینی، بالاخص در حوزه های نوآوری و تکنولوژی می شوند چیست؟
نخست ببینیم کارآفرینی واقعی چیست؟
در نگاه اکثر صاحب نظران کارآفرین فردی است که با تکیه بر خلاقیت بتواند راه حلی جدید برای بازاری که در آن خلا وجود دارد ایجاد کند. فردی که با وجود ریسک بالا بتواند در شرایط ابهام روش های خلاقانه جدیدی را ابداع و یا با استقرا از شیوه های گذشته در شرایطی جدید فرصت های کاری نوین ایجاد کرده و توسعه دهد.
با این نگاه به حوزه کارآفرینی می بینیم بسیاری از افرادی که از آنها به عنوان کارآفرین تقدیر می شود در واقع کارآفرین نیستند بلکه در خوشبینانه ترین حالت تاجر موفق و یا فردی “اشتغال آفرین” هستند که بر روی کسب و کاری که مدل آن قبلا وجود داشته سرمایه گذاری نموده و موفق شده اند. حال با فرض بر درک صحیح از اصطلاح “کارآفرینی” ببینیم فرد کارآفرینی که بتواند باتکیه بر خلاقیت، کاری جدید را خلق کند، باید دارای چه ویژگی های شخصیتی و مهارتهای تخصصی باشد.
مهارتهای رهبری قدرتمند
یک کارآفرین باید دارای روحیه و مهارتهای رهبری قدرتمند باشد. این لغت با لغت مدیریت متفاوت است. مدیر بر اساس شاخص ها و ابزار ها مدیریت می کند اما در وضعیت کارآفرینی که با شرایط ابهام روبه رو هستیم اصولا مشخص کردن شاخص های درست برای اندازه گیری کیفیت عملکرد، خود امری پیچیده و دشوار است بنابراین یک کارآفرین بیش از مهارتهای مدیریتی به مهارتهای رهبری و یکپارچه نگه داشتن تیم و انگیزه دادن به آنها و هدایت کارگروه ها نیاز دارد. فردی که با کاریزمای بالا بتواند در شرایط دشوار تیم را استوار و جنگنده نگه دارد.
مهارت کار کردن در شرایط ابهام
می دانیم بسیاری از افرادی که پا به دنیای کارآفرینی می گذارند اول انتخاب کرده اند که کارآفرین باشند و بعد به سراغ این موضوع می روند که چه کاری را آغاز کنند و این موضوع خود پیچیدگی و سختی کار را برای این دسته از افراد افزایش می دهد اما جدای از این موضوع عدم آشنایی آنها به اصول برنامه ریزی خود مزید بر علت است. حال یک مجهول دیگر به موضوع اضافه کنید اصولا استراتژی، چشم انداز و اهداف در سیستم های کارآفرینی با سیستم های عادی کسب و کار متفاوتند. ما در دنیای کارآفرینی که دنیایی پر از تحولات لحظه ای هستند امکان پیش بینی شرایط دقیق آینده برای برنامه ریزی را نخواهیم داشت بنابراین قدم در شرایطی می گذاریم که مبهم و شکننده است. این ابهام باعث می شود بسیاری از افراد دچار استرس، سردرگمی و تعلل در تصمیم گیری شوند و این موارد در کسب و کار های مبتنی بر کارآفرینی مثل سمی مهلک بوده که ممکن است جان کسب و کار ما را بگیرد. بنابراین یک کارآفرین موفق باید دارای خصوصیات و مهارتهای کارکردن در شرایط ابهام باشد که علاوه بر توانایی کنترل خود بتواند در این شرایط تیم خود را نیز هدایت کند.
ریسک پذیری و مهارت های مدیریت ریسک
همانطور که در بخش قبل اشاره شد به دلیل نو آوری و جدید بودن شرایط کار در سیستم کارآفرینی و ابهام در شرایط، ریسک ناشی از ورود به حوزه های کارآفرینی بیش از کسب و کارهای عادی است لذا فردی که می خواهد یک کارآفرین موفق باشد باید حتما هم دارای خصوصیات ریسک پذیری بیشتر بوده و هم مهارتهای مدیریت ریسک را بیاموزد. مهارتهایی که فرد کارآفرین را قادر سازد تا با بکارگیری استراتژی های درست و راه حل های از پیش تعیین شده خطرات و مشکلات احتمالی را پیش بینی نموده و بتواند آن را تحمل، کنترل و حل نماید.
مهارت شناسایی فرصت ها و نوآوری
اصولا کارآفرینی بدون نوآوری معنای خود را از دست می دهد بنابراین یک کارآفرین باید توانایی شناسایی فرصت ها و استفاده از آنها به وسیله ایده های خلاقانه را داشته باشد. هرچند الزام بر این نیست که اصالت ایده از خود کارآفرین باشد اما حداقل نیاز این است که یک کارآفرین بتواند با شناسایی فرصت ها از ایده های اطراف به درستی استفاده نموده و یک کسب و کار فوق العاده را که دیگران نتوانسند راه اندازی کنند خلق نماید.
حقیقت این است که خلاقیت باید جزیی از شالوده ذهنی یک کارآفرین باشد. اما آیا شما هم می توانید خلاق باشید؟ اگر برای رانندگی و رسیدن به محل کار همیشه یک مسیر را انتخاب می کنید و از اینکه ممکن است در مسیر های دیگر دچار خطر یا تاخیر شوید نگرانید باید بگویم احتمالا شما خطر پذیری کافی برای خلاقیت را ندارید. افراد دارای ذهن خلاق از ورود به شرایط جدید ابایی ندارند و این موجب می گردد تا بتوانند به کشف در پیرامون خود بپردازند.
مهارتهای ارتباطی و حل تعارض
یکی از مهمترین مهارتهای یک کارآفرین توانایی ژرف در زمینه حل تعارض و انتقال خواسته ها به تیم و همچنین توانایی مذاکره با سرمایه گذاران یا مشتریان آتی است. عدم تسلط بر مهارتهای ارتباطی می تواند به عنوان یک چالش نتایج فنی کار را زیر سوال برده و منجر به هدر رفتن منابع شود.
استعداد ایده گرفتن ، استدلال و استقرا
یک کارآفرین باید توانایی ایده گرفتن از روش ها، ابداعات و حتی موجودات زنده و هر چیزی را در جهت استفاده در کسب و کار خود داشته باشد، حتی اگر آن موضوع به صورت ظاهری با کسب و کارش در ارتباط مستقیم نباشد. توانایی بهره گیری از مدل های اجرا شده قبلی و همچنین تصمیم گیری برای کنار گذاشتن برخی از مشخصات طرح ها و مدل های قبلی بر اساس نیاز روز پروژه یک ویژگی مورد نیاز برای یک کارآفرین موفق می باشد.
تعهد به هدف
بسیاری گمان می کنند که بزرگترین مشکل افراد ناموفق نداشتن هدف است. البته که این مورد یکی از موارد بسیار مهم در عدم موفقیت گروه بزرگی از جامعه است اما مهم تر از آن عدم تعهد به هدف می تواند حتی در صورت وجود هدف باعث شکست یک فرد و به طبع آن شکست یک کسب و کار گردد. یک کارآفرین باید به خوبی درک کند که برای تحقق اهداف می بایست بسیار پرتلاش و ثابت قدم باشد. ممکن است بار ها و بارها روش خود را برای رسیدن به هدف تغییر دهد اما اهداف به راحتی تغییر نمی کنند.
باز هم قابل ذکر است که گاهی درک این موضوع که باید به موقع از هدفی دست کشید بسیار مهم است.
اگر همه خصوصیات بالا در فردی باشد آیا حتما کارآفرین موفقی خواهد بود؟
البته همه ما پاسخ را می دانیم. خیر دارا بودن خصوصیات یک کارآفرین برای موفقیت یک کسب و کار کافی نیست. شما برای راه اندازی و موفقیت در هر نوع کسب و کاری به جز تخصص در آن حوزه و البته تلاش و پشت کار به یک دسته از مهارتهای مدیریتی نیازمندید. همچنین خصوصیات ایده و طرح شما و از آن مهمتر شیوه اجرا بسیار مهم و حیاتی است. جدای از داستان همیشگی “ایده مهم تر است یا اجرا” باید بگوییم که شما برای موفقیت هم به ایده خوب نیازمندید و هم به یک اجرای عالی. که البته به نظر شخصی من اجرا می تواند پررنگ تر و حیاتی تر باشد.
به قول جان اف کندی رییس جمهور پیشین آمریکا “پیروزی هزار پدر دارد. اما شکست یتیم است”
نبود یک طرح کسب و کار مدون، عدم طراحی استراتژی های صحیح برای کسب و کار، عدم وجود منابع انسانی ماهر، بودجه ریزی اشتباه، عدم توانایی در معرفی محصول، بازاریابی نادرست از جمله عوامل شکست کسب و کارهای نوپا هستند.
بنابراین قبل از شروع به کار به پرسش های زیر پاسخ دهید.
- آیا مدل کسب و کار خود را می شناسم؟
- آیا بیزنس پلن خود را طراحی نموده ام؟
- آیا تفاوت هزینه تمام شده محصول با بودجه مورد نیاز برای اجرا، سود و سرمایه را به خوبی می دانم؟
- آیا بودجه ریزی صحیحی برای شروع پروژه و رسیدن به محصول در دست دارم؟
- آیا پیش از تولید محصول یا خدمات کار تحقیق بازاریابی را به شکل صحیح انجام داده ام؟
- آیا جامعه هدف و پرسونای مخاطب خود را شناسایی کرده ام؟
- آیا بودجه کافی برای تبلیغات و بازاریابی پس از تولید محصول در نظر گرفته ام؟
- آیا ریسک های بیزنس خود را شناسایی و برای هر یک از آنها روش های مدیریت ریسک را در نظر گرفته ام؟
- آیا منابع انسانی و تخصص های لازم برای شروع، اجرا و پشتیبانی از محصول فراهم است؟
- آیا قوانین حاکم بر بازار موضوع فعالیت خود را به صورت کامل می شناسم؟
هرچند سوالات بسیار زیادی در طرح کسب و کار وجود خواهد داشت که باید به همه آنها پاسخ گفته و برای آنها برنامه ریزی کنیم اما پرسش های بالا تا حدودی می تواند ذهن ما را برای شروع یک پروژه کارآفرینی آماده سازد. به خاطر بسپاریم که حتی در ایالات متحده آمریکا که مهد کسب و کارهای نوپا و شرکت های ارزش آفرین بوده بیش از ۸۰ درصد SME ها یا کسب و کارهای کوچک و متوسط مبتنی بر نو آوری در ۳ سال اول فعالیت خود ورشکسته می شوند. بنابراین قبل از اینکه مسحور داستانها موفقیت شویم باید با آگاهی وارد دنیای واقعی کارآفرینی گردیم.
وحید زارعی
بهمن ۹۸
کارآفرینی
وحید زارعی مدرس مدیریت کارآفرینی مشاور برندینگ و برندسازی مدرس دوره های MBA و DBA مدرس مدیریت استراژیک مشاوره برندسازی و کارآفرینی استاد مذاکره و مهارتهای ارتباطی در رشت و گیلان